کد مطلب:52532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:261

زمینه ظهور پیامبران















در نهج البلاغه به قسمتهای دیگری می توان دست یافت آنچه در این فراز آمده به چند

[صفحه 4]

خصوصیت از جامعه ی جاهلی اشاره فرموده است:

1- بیشترین آفریدگان خدا در این زمان فرمانی را كه خدا به انسان سپرده دگرگونه كرده اند. منظور از فرمانی كه خدا به انسان سپرده چیست؟ فرمانی كه ما كلمه ی عهد را بجای آن ترجمه كردیم منشوری است كه حاكمی و بزرگی برای زیر دست خود می نویسد، ابلاغی كه رئیس به مرئوس خود می دهد، عهد مالك اشتر یعنی منشور. در آن روزگار بیشترین انسانها منشور الهی را دگرگونه كردند، قرآن در چند جا به این منشور اشاره كرده است، بعضی جاها با كلمه عهد یعنی با همین لغت و واژه یی كه در این خطبه بكار رفته و در جای دیگر با واژه ها و عنوانهای دیگر.

از جمله این آیه است: «الم اعهد الیكم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان» ای فرزندان آدم آیا من به شما فرمان ندادم كه شیطان را عبودیت نكنید.

آیه دیگر: «وقضی ربك الا تعبدوا الا ایاه» خدا حكم كرده و فرمان داده است كه عبودیت نكنید مگر او را. پس اینجا هم فرمان خدا و عهد الهی یعنی عبودیت خدا فقط.

در آیه ی سوم اینطور آمده است: «و اشهد هم علی انفسهم الست بربكم قالوا بلی شهدنا» خدا انسانها را در دوران پیشین «دوران ذر» (به تعبیر روایات) بر خویشتن گواه كرد آنها را گواه بر خودشان گرفت به اینگونه كه گفت «الست بربكم» آیا من پروردگار شما نیستم «قالوا بلی». انسانها با زبان فطرت و طینت خودشان گفتند چرا، یعنی انسانیت بطور طبیعی اعتراف كرده به اینكه بنده خداست و باید خدا را عبودیت كند. اینست عهدی كه امیرالمومنین در این خطبه به ان اشاره می كند و فرمانی كه خدا به آن سپرده و آنها را موظف به انجام آن فرمان كرده است ولی آنان دگرگونه اش كردند، خدا فرمان داده بود كه از شیطانها، بتها، از رقیبان پنداری خدا یعنی خداوندان زر و زور و خدا گونگان، در جامعه به هر نحو و با هر عنوان اطاعت نشود اما انسانها این فرمانرا دگرگونه كرده بودند بعضی بتها را عبادت می كردند و بعضی هم خود را بت كرده و بر انسانهای دیگر تحمیل كرده بودند، پس خصوصیت بارز دوران ظهور انبیاء اینست كه بیشترین انسانها فرمان الهی را یعنی لزوم عبودیت انحصاری الله را دگرگونه كرده بودند و این نتایج بر این دگرگونه كردن بار می شود پس حق خدا را ندانسته و رقیبانی را با او پذیرفته اند و شیطانها آنها را از شناخت او باز داشته و از عبودیت او برگردانده بودند. در این دوران، خدا نبوتها و بعثتها را در جامعه بوجود می آورد.

باز در خطبه اول در جای دیگر به مناسبت ظهور پیغمبر اسلام این كلمات ذكر شده است. و این را می دانیم كه زمینه ظهور همه پیامبران یكسان و یكنواخت است در همان شرایط اجتماعی كه پیغمبر اسلام ظهور كرده از لحاظ خطوط كلی دقیقا در همان زمینه هاست كه موسی و عیسی و ابراهیم و هزاران پیغمبر دیگر ظهور كردند. بنابراین آنچه در مورد زمینه ظهور اسلام در اینجا ذكر

[صفحه 5]

شده با زمینه ظهور پیامبران دیگر و بعثتهای دیگر تطبیق می كند و آنجمله اینست: «و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهواء منتشره و طرائق متشتته بین لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیر الی غیره»[1] .

مردم روی زمین در آن هنگام فرقه های جدا جدا دارای هوسهای پراكنده و شیوه های گوناگون بودند. كسانی خدا را با آفریدگانش همانند می كردند و كسانی در نام او فرو مانده و به او نرسیده بودند و كسانی دیگر به حقیقتی جز او اشاره می كردند. این كلمات، كلمات بسیار پر مغزی است و ما باختصار به شرح آن می پردازیم: (مردم روی زمین در آن هنگام كه پیامبر ظهور می كند فرقه های جدا جدا بودند) یعنی یك اندیشه همه گیر و همه گستر بر ذهنها حاكم نبود و این نشانه عدم وجود یك فرهنگ قابل پذیرش، و یا نشانه جدائیها و اختلافهای فراوان میان انسانهاست و خود این از نشانه های جهالت است. هوسهای پراكنده به دو معنا می تواند باشد.

معنای ساده تر اینكه انسانها در هر بخشی از بخشهای جامعه یا در هر بخشی از بخشهای روی زمین دارای خواستها و جهت گیریهای ویژه خودشان بودند. كسانی در این گوشه یا در این طبقه یا در این قضر و در این صنف به چیزی شوق می ورزیدند و كسانی در قشر و طبقه و صنف و شغل دیگر به چیز دیگر. آرمانهای مشترك در جامعه وجود نداشت و این هم نشانه ی انحطاط یك جامعه است.

معنای دوم: منظور او هوسهای پراكنده یعنی وقتی شما در سراسر عالم نگاه می كردید چند قطب و چند قدرت بیشتر وجود نداشت در ایران، ساسانیان بودند و طاغوتهای ساسانی، در روم امپراطوران روم بودند، در حبشه سلطانی و طاغوت دیگری در چند نقطه عالم چندین مستبد خود كامه، دیكتاتور در راس زندگی مردم قرار داشتند هر جا هر طاغوتی در راس یك جامعه یی قرار داشت آنچه در سطح جامعه مشاهده می شد و احساس می شد كامجوئیهای آن طاغوت بود، اگر در جامعه ایرانی آن زمان ظلم بود اگر آقایی بی حد و حصر بر همنان و نظامیان و خانواده های بزرگ و اشرافی بر مردم تحمیل می شد این در حقیقت به معنای كامجویی آن طاغوتی بود كه در راس قرار داشت او اینطور می خواست و اگر مردم در زیر فشار ظلم طبقاتی و اقتصادی فرهنگی و اخلاقی دست و پا می زدند این در حقیقت گوشه یی و جلوه یی از كامجویی آن طاغوت بزرگ را نشان می داد. بنابر این هوس یك انسان در بخش عظیمی از جامعه بشریت و خانواده بشریت مشاهده می شد و محسوس وملموس بود. دنیا در یك چنین وضعی بود.

[صفحه 6]


صفحه 4، 5، 6.








    1. خطبه اول.